عسلهای ما آیدین و آیلین

کالسکه سواری توی هوای سرد آیدین که اصلا از لباس پوشیدن خوشش نمیاد کلی بداخلاقی کرد وای وقتی میخوابین دلم نمیاد از پیشتون برم به کارام برسم آخه مثل فرشته ها میخوابین آیدین که رو تاب خوابش برده آیلین خانم به شال عسل جون علاقه داره اونم سرش کرد ...

عسلام یازده ماهه شدیدین وهمراه با شیطونیاتون روز به روز عسل تر میشین این ماه خیلی اذیت شدم آخه مریض شدین ده روز هر دوتاتون بستری شدین نمیدونین تو این ده روز چی به من گذشت اما شکر خدا الان مثل همیشه از دست شیطنتتون کلافه ام اسباب بازی یارو دیگه دونه دونه نمیخواین   ...

اگه تولدتون دیر شد منو ببخشید آخه روز تولدتون مصادف بود با رحلت پیامبر واسه همین تصمیم گرفتیم یه هفته عقب بندازیم   ...

عسلای مامان عید تون مبارک خودتون خوب میدونین که مامان هر لحظه دنبال فرصت که با شما بودن جشن بگیر اینم اولین کریسمس بود که فرصت مغتنم شمردم و با شما فسقلیها عید جشن گرفتم اینم عکس خوشگلای مامان با لباسای مخصوص کریسمس من و بابایی هر کاری کردیم نتونستیم یه عکس حسابی ازتون بگیریم آخه یه جا نمی موندین از این لوازم تزئین درختم بدتون اومد آخرش تصمیم گرفتیم روی مبل ازتون عکس بگیریم آخه آیدین دیگه داشت همه چیزو میخورد اینم از اذیت بابایی قربون دخترم برم که هر وقت میگم موش شو واسم این ادا رو در میاری ...

امسال از بهترین یلدا ها رو داشتم واسه اینکه شما با شیطونیاتو خوشمزه تر از هر اناری بودین و شیرین تر از هر هندونه امیدوارم لباتون مثل پسته خندون باشه وعمرتون مثل یلدا بلند. لباسای خوشگل تنتون مامان جونی به مناسبت یلدا براتون بافته از اینجا هزارتا بوس واسه اون دستای نازنینش. وای عسلم وقتی تو میخندی انگار تمام دنیا پر میشه از شیرینی وای که از دست شیطونی این پیشی   ...

محرم ماه پارسال عزیز نذر کرده بود خدا شما رو سالم بهمون هدیه بده امسال شما رو سقا کنه. اینم پیشی مامان که با بابایی رفته بودن مسجد تا گوسفندی که آقا جون واسه سلامتی تون تو بیمارستان بودین نذر کرده بود بدین ...